سلام ازتون خواهش میکنم کمکم کنید تو رو به خدا و پیغمبر منو از این غصه نجات بدید.چون واقعا درموندم اصلا نمیدونم چیکار کنم فقط گریه میکنم و میترسم
مامان من تقریبا یه سال پیش صبح زود که رفتیم آزمایش بدیم پیاده روی زیاد هم کردیم بعد مامانم آزمای شداد وقتی برگشتیم خونه مامانم از روز دیگه بیحال شد یعنی در حدی که اصلا نتونس از جاش بلند بشه وقتی هم بلند میشد نمیتونس وایسه سرش گیج میرفت و پاهاش طاقت ایستادن نداش با یه حالی بدی مینست رو زمین انگار دیگه طاقتی توی بدنش نیس. ما خیلی دکتر رفتیم نوار قلب و مغز گرفتن هر دوتاش گفتن از استرس هس. میگفتن هم نوار مغز هم نوار قلب حرکتس تند هس. هم دکتر مغز و اعصاب رفتیم و خیلی از دکترای دیگه . دکتر قلب نرفتیم
همون دو سه روز اول که مامانم به این حد از بیحالی رسید من ترسیدم و بردمش اورژانس بیمراستان خصوصی. دکتر گفت فشارش خیلی بالاس بعد دو ساعتی مامانم توی بخش اورژانس بود امپول و قرص واین چیزا بهش دادن بعد رفتیم خونه. وسط شب مامانم افتاده بود توی سرویس بهداشتی. خودش گفت سر خوردم ولی وقتی افتاده بود اصلا به هوش نبود ولی خواب بود بیهوش نبود صداش که میزدم هی از حال میرفت اصلا طاقت حرف زدن هم نداش گفت خوبم لیز خوردم به اورژانس زنگ نزنید
دیگه بعد از اینکه خیلی دکتر رفتیم و ازمای شدادیم و نوار گرفتیم چندبار همه گفتن هیچی نیس. بعد اینم بگم که هر چی ما میرفتیم دکتر دقیقا یه بار فشارش خیلی بالاب ود یه بار فشارش پائین. یه بار ۱۱ یه بار ۱۴ یا ۱۶ هیچ وقت ثابت نیس. برا همین قرص فشار نمیخوره چون به شدت بیحال میشه و قشنگ انگار از حال میره
بعد دیگه ما از دکترا ناامید شدیم و مامانمو خیلی تقویت کردیم اب هویج و کلی چیزای تقویتی بهش دادیم اشتهاشم خیلی کم هس بعد یکی دو ماه خوب شد نسبتا نه خیلی خوب. اینم بگم که مامانم به شدت وزن کم کرد تقریبا ۹۰ کیلو بود شایدم بیشتر الان فکر نکنم به هفتاد کیلو هم برسه خیلی لاغر شده
من نگاش میکنم خیلی غصه میخورم کمک کنید دارم دق میکنم توی این وضعیت هم میترسم ببرمش دکتر چون خیلی ضعیف هس.برا ویروسه میترسم
بعد وقتی تقویتش کردیم نسبتا خوب شد از جاش بلند میشد و حرف میزد و تقریبا عادی شد ولی بازم نمازشو سخت میخوند میگفت قلبم ناراحت میشه.
دوباره چندماه که گذشته برا عید مامانم صبح زود بیدار شد که دعا کنه و نماز بونه که ظهرش دوباره مثل قبل شد بیحال خیلی بیحال.
وقتی وامیسه میگه قلبم انگار ناراحت میشه غیر از اینم میگه که نمیتونم اصلا راه برم تا از جاش پامیشه سریع میشینه هم سرگیجه داره هم رو پاهاش نمیتونه وایسه
اصلا اشتها نداره چندماه پیشم که بیحال شد تب میکرد هس. الانم دوباره میگه تب میکنم لرز دارم.
تو رو به خدا راه نشونم بدید من توی این وضعیت نمیدونم چیکار کنم خودم تقریبا دو سال پیش آنسفالیت گرفتم الان مامانم که حالتاشو میگه عین حالتایی که من داشتم شدیدا لاغر شدم اشتها نداشتم رو پاهام نمیتونستم وایسم تب شدیدی داشتم تشنم میشد مثل الان مامانم هی تشنش میشه دقیقا عین من.
کمکم کنید مامانم چشه